معنی داروی مخدر
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Opiate
فارسی به عربی
دواء منوم، مخدر
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
مخدر. [م ُ دِ / دَ] (ع ص) اسد مخدر؛ شیری که بیشه و جنگل آن را پنهان کرده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
مخدر. [م ُ دَ] (ع ص) پنهان در پس پرده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون).
مخدر. [م ُ خ َدْ دَ] (ع ص) بی حس و سست کرده شده. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || در پرده نشانیده شده. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). حجاب دار و پنهان و پوشیده. (ناظم الاطباء). و رجوع به معنی دوم ماده ٔ قبل و تخدیر شود.
مخدر. [م ُ دِ] (ع ص) آنکه خوابیده دست و پای و سست اندام گرداند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی یا چیزی که سست و بی حرکت می کند و موجب خواب رفتگی اعضاء می شود. (ناظم الاطباء). || درآمده ٔ در روز باران. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || مقیم و آرام در خانه و یا در لانه. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اخدار شود.
مخدر. [م ُ خ َدْ دِ] (ع ص) بی حس و سست کننده ٔ اندام. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بی حس کننده و سست نماینده ٔ اعضاء. (ناظم الاطباء). دوائی است که قابلیت تام را برای تأثیر قوه ٔ نفسانیه از روح سلب میکند. (از کشاف اصطلاحات الفنون).به داروهایی اطلاق شود که سبب بی حسی و رخوت و سستی گردد چون هروئین، تریاک، کوکائین و غیره که در طب برای بی حسی و کاهش احساس درد به کار آید و مصرف مکرر غالب آنها موجب اعتیاد و دوام استعمال مخدرها موجب بروز نوعی جنون و اختلالات عصبی می گردد. || در پرده نشاننده. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). آنکه می پوشاند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخدیر شود.
مترادف و متضاد زبان فارسی
تخدیرکننده، کرختکننده، مکیف،
(متضاد) مسکر، روانگردان
فارسی به آلمانی
Opiat [noun]
فرهنگ معین
(مُ خَ دِّ) [ع.] (اِفا.) سست کننده، آنچه که باعث رخوت و خواب و سستی اعصاب می شود، دارای ویژگی تخدیرکننده.
فرهنگ واژههای فارسی سره
بنگ
معادل ابجد
1065